داستان ترسناک دفترچه خاطرات پارت 3

3ژوئیه 1922:

شخصی یه صفحه کامل از دفتر خاطرات منو کَنده! برای جایگزینی اون صفحه، پایان ماه رو جمع بندی می کنم. من به خاطر کافی نبودن شواهد از ماجرای پیرمرد تبرئه شدم اما حالا خواهرم گم شده و فردی لباساشو تن مانکنم کرده! اون آدم یه روانی عوضیه…

مشتریام همچنان داستان خالی شدن جای مانکنمو تو ویترین برام تعریف میکنن اونم درحالی که کسی توی مغازه نبوده که جابجاش کنه… من قصد دارم مانکنو پایین بیارم و بفروشم، اون باعث ترس مشتریا میشه

5ژوئیه 1922:

چیزی در حال رخ دادنه. صدای مردمو می شنوم که شب ها در خونه منو می زنن، پنجره من ترک خورده و هنوز مشتری برای مانکن پیدا نکردم. من یه آگهی برای فروش ارسال کردم، اما حتی یه نفر تماس نگرفته!

10ژوئیه 1922:

مادرم! اون گم شده…

17ژوئیه 1922:

لباس های اون! لباس مادرم روی مانکنه! باورم نمیشه یه هفته طول کشید تا کاملا متوجه و قانع بشم! ممکنه دیوونه شده باشم، اما فکر میکنم همه‌ی اینا زیر سر مانکنه!!!

این دفترچه خاطرات در 18 جولای 1922 بعد از مفقود شدن مری استنفیلد در خانه اش پیدا شد. لباس های او در تن مانکن مزونش دیده شد. مانکن به فروشنده ای در نیویورک فروخته شد…
(پایان)
این داستان بر اساس واقعیت بود
حقیقتا پشمای خودمم ریخت
دیدگاه ها (۳)

داستان ترسناک طلاق و جن ها پارت1

داستان ترسناک طلاق و جن ها پارت 2

داستان ترسناک دفترچه خاطرات پارت 2

داستان ترسناک دفترچه خاطرات پارت1

وقتی دوست برادرته و.... پارت یازدهم

سه پارتی(در خواستی) P1

عشق غیر منتظره پارت10

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط